قصه ی رزالیکا
با تولد دختر کوچکم، رزا، بر آن شدم که الفبای پارسی را با شادی و شعر به او بیاموزم. میدانستم که زبان پارسی، زبان شعر و مهر است؛ زبانی کلاسیک که هنوز زنده است، و مردمانش با آن سخن میگویند، آواز میخوانند، و رؤیا میبافند. شعر گفتم، نقاشی کشیدم، و با رزا، روز به روز قدم برداشتیم. رزا ششساله شد و با رزالیکا، الفبای پارسی را آموخت. و چه رؤیایی بالاتر از این؟ اینکه کودکان ایرانزمین، زبان مادریشان را با شادی و شعر بیاموزند.
رزالیکا: شکفتن اندیشهی پارسی
نام «رزالیکا» از دو همراه دلنشین برگرفته شده: گل رز، نماد زیبایی و عشق، و پرندهی الیکایی، یادآور نغمه و پرواز. همان گل و مرغی که در خیال و فرهنگ ایرانی سالهاست جا خوش کردهاند. رزالیکا، الفبای پارسی را در آغوش شعر، ترانه و داستان به کودکتان میآموزد؛ سفری شیرین و خیالانگیز که در آن کودک با ۴۰ حیوان دوست میشود، با ۴۰ نشانه آشنا میگردد، ۴۰ ترانه میشنود، و با ۴۰ داستان جان میگیرد. رزالیکا پلیست میان زبان مادری و دل کودک؛ پلی از جنس طبیعت، قصه و موسیقی، برای همهی پارسیدوستان جهان.
